ما در مشهد،تشکیلات و جلسات مهمی داشتیم. در جلسات من، چه قدر دانشجو و دکتر می آمدند و من برای آن ها تفسیر میگفتم. با جوانی از دوستام خودم، که فارغ التحصیل و آدم باسوادی بود، می خواستم به تهران بیایم. در ایستگاه راه آهن، با هم قدم می زدیم که وقت قطار بشود. در همین موقع، چند جوان که معلوم نبود اصلا سوادی هم دارند یا ندارند-تیپ های اروپایی آن روز که لباس جین می پوشیدند و تازه در ایران معمول شده بود- به شکلی من را مسخره کردند که رفیقم خجالت کشید. این مسخره کردن ها رایج شده بود و دیگر مخصوص بچه ها و یا یک طبقه خاص نبود.
+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 11:20 توسط رقیه علیمحمدی | رفیقم خجالت کشید......
ادامه مطلبما را در سایت رفیقم خجالت کشید... دنبال می کنید
برچسب : رفیقم,خجالت,کشید, نویسنده : hazrateyarr بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 14:01